من در شلمچه جـــــامانده ام

نمیدانم چه بگویم!

از دو کوهه و نگـــــاه همت!

از شرهانی و غربتی محض که در خاطرت نقش می بست!

از فریاد های آن شب در فتح المبین و شرم حضور کفش هایم در فکه!

از طلائیه و حرمت چشمان آسمانی اش...!

از اروند و ......آه....اروند ....!از بی دل شدنم در آب های اروند بگویم؟!

و یـــــــا.....از شلمچه و چادر خاکی مادرم حضرت زهرا(س)....!

نه....نمی توانم....!

شلمچه را تاب نمی آورد قلبم...!

من در شلمچه جـــــامانده ام...!

---

دل نوشت:

یوسف قصه های مـــــن!

بگو چقدر دل دادگی خرج کنم برای زلیخا شدنم!

شلمچـــــــه +خداحافظی موقت

دعوتــــ نامه تــــــو از بهشتــــ به دستم رسیده!

ای شهـــید ، اگر از حال من و همراهانم میخواهی بدانی، ملالی نیست جز بی حضوری شمـــا!

اینجـــآ کوله بارم را که بسته ام چیــــزی نیست جز گنــــاه و گنـــاه و گنـــــاه !

و یک منِ شکسته!...شکسته تر از بغض در گلو مانده!

این دل شکسته را بین گناهانم توانی برای نفس کشیدن نمانده!

کمی هوای تو را میخواهد برای نفــــس ....!

دست دلمــــــ را بگیـــر!

دست دلم را بگیر تا همرنگــــــ خون شوم!

تا هوس را دار بزنم و دنیا را برای اهلش رها کنمـــــ!

چشمانتـــــــ در بهشت می بیند مرا!

قرارمان را در بهشت بگذارم!؟

---

دلتنگی نوشت:

آنقدر نگـــــاهتـــ میکنم....!!!

شاید تو هم دلت برایم تنگ شود!!!

---

سفیر نـــــور نوشت:

عازم دیار نور هستم.....کربـــــلای ایران...شلمچه!

حلالیت میخواهم از تمام گفتـــه ها و ناگفته های مجــــــازی!

دعایم کنید ...!

باشد که شهادتــــــ دستم را بگیرد!

التماس دعا فرج+شهادتـــــــــــ

کـاش فـرصتـی هـم برای پــــــریدن مـا بــود!!

کـاش فـرصتـی هـم برای پــــــریدن مـا بــود!!

---

دل نوشتـــــــ:

سُبحه بر کَف ..

تــوبــه بر لب ..

دل پُـر از شوق ِ گنآه ..

معصیت رآ خنده می آید ز  استغفــــــار ِ من ..

کـــــربلا

در فرق کـــــــــــــربلا و بهشتـــــ همین بـــــــس...!

کـــــــه بهشتــــــــ را می روی !

امـــــا!

کربلــــــــا را می برند.!

---

دل نوشت:

همان روز که غـــــرق  دنیای خــود بودم...!

شهـــــــــــادتـــــ از پیشم رفت بی خداحافظی!

التماس دعای فـــــــــرج +شهادتـــــــــــ

قـــــــــرآن به جز از وصف علــــــی آیه ندارد

قـــــــــرآن به جز از وصف علــــــی آیه ندارد 

ایمـــــــــان به جز از حب علــــــــی پایه ندارد

گفتـــــــم بروم سایه لطفــــــــــــش بنشینم 

گفــــــــتا کـه علـــــــــی نور بود سایه ندارد

---

دل نوشت:

خــــــــوبان را باید روی چشم گذاشـــــــتــــــ ..

کجائی؟؟...

چشم هایمــــــــ بهــــــــانه ات را گرفته اند...

سیــــــــد مرتضـــــی من امشب از دستان پاکتــــــــ  عیدی میخواهم!!!



عیدتون مبــــــارک همسنگــــــــــرا

این مــــن بودم که بی قرارتـــــــ کردم!

گفتم : دل و دین بر سر کارت کردم ..!

هر چیز که داشتم نثارت کردم..!

گفتا : تو که باشی که کنی یا نکنی ؟!

این مــــن بودم که بی قرارتـــــــ کردم!

---

دل نوشت:

آخــــــــر به پای هم پیـــــــر شدیـم

من و خیـــــــــال تـــــــــــــــــو........!

إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبـــــــی

ابوتــراب را گفتنـــد:

یا علــــــــی ما فعلتَ حتـــــی نصیرَ علیــــــاً ؟....

چه کردی که علــــــــــــی شدی؟ ...

فرمــــــــود: إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبـــــــی ....

نگهبــــان دلـــــــــ♥ـــــم بودم... 

---

دل نوشتـــ:

روزهـایــے خـواهد آمـد ڪہ مـטּ نـخـواهـم بـود ولــے هـنـوز . . . دوستـَت خـواهـم داشـت !

---

سفیر نور نوشت:

واقعا از دوستانی که وقت نکردم سر بزنم به وبلاگشون عذرخواهی میکنم!

خیلی خیلی سرم شلوغه...نذارید به حساب بی وفایی همسنگرا!

التماس دعای مخصوص

یازهرای مرضیه(س)

خواستم عاشقیــــــــــــم پیش خودم بـاشد و تو ..!

خواستم عاشقیــــــــــــم پیش خودم بـاشد و تو ..!

گـــریههایم...چه کنم دست مرا رو کردند ...........!

خــــــادمـــان تـو نـگـفـتـنـد برای تـو مگــــــــــــر .. !؟

چـقدر اشـکـــــــــــ که از صحن تــو جــــارو کردند...!

---

دل نوشتـــــــــ:

در هـیــآهــــوﮮ ایــــن روزهــــا 【خـــــودی】 گـــم کــــرده ام مے جـــویــــم او را • • •!

---

دلتنگی نوشتــــــــ:

ای که دستت می رسد بر زلفــــــــ یار..!

 در حضورش نـــام ما را هم ببـــــــــر....!

التـــــــــــــــماس دعا

برادرمــــ ، چادر سر کردن من سخت تر از کار تو نیست!!!

برادرم ،

من در این گرمای تابستان چادر سر میکنم ،

سخت است ولی تنها 3 ماه است ، چادر آزادی حرکت و دستانم را می گیرد ،
سخت است ولی نه زیاد،
چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار ،....!

ولی تمام اینها سخت تر از کار تو نیست ، ...!

سخت تر از کار تو نیست که باید در تمام طول سال سر به زیر راه بروی

و از میان شیاطین متحرک کوچه ها و خیابان ها، ...!

از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنماییشان را کنترل کنند ، سالم رد شوی ،...!

از تو سخت تر نیست که همیشه باید مراقب خودت باشی...

وقتی می خواهی بیرون بروی یا فیلمی ببینی یا به اینترنت وصل شوی ، زیرا شیاطین برایت کمین کرده اند ....!
از تو سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای وسوسه های دلفریب و پلیدی های نا جوانمردانه باید پاک باقی بمانی....!

و خداوند مرد را قوی آفرید....!

زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است..........!

و اگر در این آزمون ها پیروز شدی ،مردی خدایی میشوی!

---

بی قرار نوشتــــــ:

رفتی و ندیدی که چه محشــر کردم .. 

با اشــک تمامِ کــوچه را تــر کردم.....

دختـــــــران نسل روح الله..

می گفت نمی شود؛

اصلا امکان ندارد. ...!

حجاب و ورزش؟!

حجاب و کوهنوردی؟!

حجاب و فعالیت؟!...

نه شدنی نیست!

اما وقتی فرشته ای عکس خرمشهر را در چشمانش قاب گرفت؛  دید می شود؛

با «حجاب» جنگ هم می شود!



و من یک دخترم...دختری از نسل سوم انقلاب...

بدان حوای کسی نمیشوم که به هوای دیگری برود ...!

تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم که روزی تنهایم بگذارد ...!

روح خداست که در من دمیده شده و احساس نام گرفته ...!

ارزان نمیـــفروشمش .. !!

من تا آخرین نفس پای تمام آرمان های ستاره های بی نشان این انقلاب ایستاده ام!!

---

دل نوشت:

کاش دهخدا می دانست که دل تنگی معنا ندارد. درد دارد!