دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت...
دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت.....
دل نوشت:
دیشبـــــ خواب دیدم آمده ای...
دریایی ترین چشمان را در چشمانت به نظاره نشستم.....
خوابم تمام شد ، اما نگاهتــــــ نه...!
آمده ای سید....!
دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت.....
دل نوشت:
دیشبـــــ خواب دیدم آمده ای...
دریایی ترین چشمان را در چشمانت به نظاره نشستم.....
خوابم تمام شد ، اما نگاهتــــــ نه...!
آمده ای سید....!
اگر بگوییم حب خدا محبت های دیگر را از بین می برد درست است..
اما درست تر آن است که محبت های دیگر در سایه حب خدا جان میگیرد..و روح پیدا می کند ...
و انسان سراسر رحمت و محبت می شود ...
و فاش بگویم هیچ کس جر آن که دل به خدا سپرده است....
رســــــــــم دوست داشتــــــن نمی داند...
(شهید سید مرتضی آوینی)
دل نوشتــــــ:
خــــدا تنهـــــا روزنه امیــــدی است که هیچگاه بستــــه نمیشود...
تنها کســــــی است که با دهــــان بسته هم میتوان صدایـــــش کرد...
باپای شکسته هم میتوان سراغــــش راگرفت....
تنهاخریداریست که اجنــــاس شکسته را بهتــــربرمی دارد ...
تنهاکســـــــی است که وقتی همه رفتند میماند وقتی همه پشت کردندآغـــــــوش میگشاید....
وقتی همه تنهـــــایت گذاشتند محرمتـــــــ میشود
وتنهــــــا سلطانـــــــی است که دلش بابخشیــــــدن آرام میگیرد نه با تنبیــــــــه کردن
بــــــــرایـــــــم خـــــــدارا آرزو کــــــــن!
گویند مرا به رسم رفاقت دعا کنید..
اما شما فقط مرا به قصد شهادت دعا کنید....
ورقه رای هر نفر مثل یک چک سفید امضاستــــــ ،
که امضاشو رهبرتــــــ زده و جای رقمشو شهدا پر کردن....
انقد شهید دادیم که هرچی صفر بزاری پـــــــــر نشه............
حالا این چکـــــــ رسیده دست تو ،فقط وظیفه وصول کردنشو داری......
اینکه بتونی با رای خودت پای خون شهدا بمونی........
فـــــــــردا روز خلق حماسه ای دیگر
حواسمان هست یانه؟
اگر"شهید" نشویم باید "بمیریم"...! راه سـومی نیسـت!
نزدیک عملیات بود.
یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم :« این چیه ؟
»
گفت: « عکس دخترمه» گفتم :« بده ببینمش » گفت: « خودم هنوز ندیدمش.»
گفتم : « چرا ؟ »
گفت: « الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد. »
..
..
شهیـــــــد مهدی زین الدین
آن روز ها که بچه تر بودم ..
وقتی به "اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته" دعایِ کـــــــمیل می رسیدم...
باران بود که می بارید...
این روز ها که باید آدم تــــــــر شده باشم، اگر حالِ دعـــایی باشد (که نیست!!)، ....
دیگر "کیف تؤلمه النار" هم تـــکانم نمی دهد!